اگر یک شرکت تمایل دارد که از طریق نام تجاری خود ارتباط عمیق و معناداری با مشتریان خود پیدا کند، ناگزیر است در جستوجوی نقاط مشترک، تمایلات و علایق واحد با آنها باشد. نام تجاری باید قادر باشد قلب و روح مخاطب خود را تسخیر کند.
در دنیای امروز که بازارهای آن مملو از محصولاتی است که از لحاظ فیزیکی تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. خلق شخصیت مناسب برای یک نام تجاری، میتواند تمایز چشمگیری را ایجاد کند. برای تحقق این امر و خلق نام تجاری که در اذهان و قلوب ملکه و ماندگار شود باید به جستوجو و بررسی پرداخت، شناسایی زمینههای میان مشترکیان از یک سو و نام تجاری از سوی دیگر، از جمله زمینهسازیهای برقراری ارتباطی موثر برای جلب مشتریان بیشتر است.
هر نام تجاری، شخصیت خاص خود را دارد. نامهای تجاری که هویت و اهداف خود را مشخص و متمایز میسازد و چهرهای ملموس و دوستانه از خود ارایه میدهند، قادرند که با مشتریان خود ارتباطی غنی و سودمند برقرار کنند و نه تنها بخشی از قلب و ذهن آنها بلکه بخشی از زندگی روزمرهء مصرفکنندگان را تسخیر میکند.
دستیابی به چنین رویایی با در دست داشتن هفت کلید طلایی برقراری ارتباط با مشتری دور از دسترس نیست.
این هفت کلید در واقع نکاتی را شامل میشوند که باید بر وجود آنها و وجه مشترک آنها با مشتریان تاکید شود:
۱)ارزشها (صلح، مساوات، آزادی و…:)
یکی از قدرتمندترین ویژگی نزدیککنندهء انسانها به یکدیگر، ارزشهای مشترک میان آنهاست. ارزشهایی چون صلح جهانی، عدالت، آزادی و فرصتهای برابر باعث گردهم آمدن مردم، سازمانها، نامهای تجاری و شرکتهایی میشود که این ارزشها را باور داشته و فعالیتهای خود را حول تحقق آنها متمرکز ساختهاند.
مردم حاضرند زندگی خود را برای حاکمیت این ارزشها خرج کنند. زمانی که یک نام تجاری وفاداری خود را به یکی از این ارزشها نشان دهد، این مساله به صورت بخشی از هویت آن نام تجاری درخواهد آمد.
بنابراین هر آنچه این نام تجاری بگوید یا انجام دهد به مثابهء فراخوانی است از مشتریان خود که به ارزشهای یکسانی پایبند هستند. این امر زمانی چشمگیرتر میشود که کالاها و خدمات ارایه شده توسط این نام تجاری، پاسخگویی نیازها و انتظارات این گروه هدف باشد.
۲) مبانی مشترک (مذهب، قومیت، زبان، فرهنگ، تابعیت، تحصیلات، تخصص، مکان جغرافیایی و…:)
یکی دیگر از ویژگیهای مهم در برقراری یک ارتباط طبیعی و سریع، مبانی و ریشههای مشترک است. مردم با نام تجاری که نشاندهندهء فرهنگ، موقعیت جغرافیایی، مذهب یا پیشینهء مشترکی با آنهاست، زودتر ارتباط برقرار میکنند و به طور طبیعی جذب آن میشوند و حتی قبل از برقراری ارتباط به بسیاری از نقاط مشترک مورد نظر پی میبرند. برای درک بهتر، یک مسافر را در کشوری خارجی تصور کنید این شخص قطعا در جستوجوی رستورانی خواهد بود که غذای مورد علاقهء وی را داشته باشد.
۳) دغدغههای مشترک (سیاست، محیط زیست، حیات وحش و…:)
ارزشها و دغدغههای مشترک سبب جلب مردم به سوی نامهای تجاری میشود که از مبارزات و فعالیتهایی که در زمینههای مرتبط رخ میدهد، حمایت کند. مثلا افرادی که در جهت حفظ محیط زیست و حیاتوحش فعالیت میکنند به سرعت جذب نامهای تجاری میشوند که فعالیتهای مشابهی دارند آنها به سرعت به سوی نامهای تجاری در صنعت اتومبیلسازی گرایش مییابند که به تولید و گسترش اتومبیل الکتریکی میپردازند. نمونهء دیگر افرادی هستند که از طرفداران کاهش وابستگی به نفت و سوختهای فسیلی به شمار میروند، آنها تمایل به خرید وسایط نقلیهای دارند که به سوخت فسیلی نیاز نداشته باشد. حتی اگر مجبور شوند هزینهء بیشتری بپردازند (محصولاتی که به محیطزیست آسیب نمیرسانند)، این کلید طلایی از اهمیت دوچندانی برخوردار است و نباید از توجه به آن غفلت کرد. زیرا همانطور که گفته شد مشتریان هدف حتی حاضرند قیمتهای بالاتری بپردازند، اما کالا و خدمات مورد علاقهشان را که برای آرمانهای آنها ارزش قایل است، خریداری کنند.
۴) علایق و منافع مشترک (ثروت، قدرت، اطلاعات، شهرت و…: )
یکی دیگر از مواردی که فاصلهء میان مردم و نام تجاری را کم میکند علایق و منافع مشترک است. مردم تمام تلاش خود را در جهت کسب ثروت، قدرت یا دانش بیشتر به کار میگیرند. نامهای تجاری که با این گروههای مشتریان همبستگیهای بیشتری نشان دهند و یا حتی به آنها در تشخیص و دستیابی به منافع و علایقشان یاری رسانند، در برقراری ارتباطی موثر و عمیق موفقتر خواهند بود.
۵) شیوهء زندگی مشابه (مد، خانه، رستورانها، نحوهء گذراندن تعطیلات و…:)
وجود الگوهای مشابه در شیوه و سبک زندگی میتواند نقاط مشترک فراوانی بین مردم و حتی بین افراد و نامهای تجاری، ایجاد کرده و سبب نزدیکی آنها شود. افرادی که سلیقهء مشترکی در مد، مسافرت یا نحوهءگذران اوقات فراغت دارند مستقیم یا غیرمستقیم به این نتیجه میرسند که از الگوهای مشابهی در شیوهء زندگی خود بهره میگیرند. افرادی که متعلق به یک طبقهء اقتصادی، اجتماعی هستند عموما الگوهای مشخص را در شیوهء زندگی خود پیاده میکنند. البته نباید این مساله را نادیده گرفت که برخی افراد، تلاش میکنند شیوهء زندگی گروههای اجتماعی را نشان دهند که به آنها تعلق ندارند و آرزو دارند که نحوهءزندگی آنها به آن صورت به نظر برسد، اما در کل این موضوع تاثیر چندانی بر نحوهء خرید آنها و نامهای تجاری که با آنها ارتباط برقرار میکنند، نمیگذ ارند. نامهای تجاری موفق، نمادی از یک شیوهء زندگی خاص بودهاند و به گونهای در اذهان نقش بستهاند که محصولات آنها نمادی از یک سبک خاص زندگی به شمار میرود به گونهای که مردم با استفاده از آنها، پیامهای مشخصی را دربارهءنحوهء زندگی خود به دنیای خارج میفرستند.
۶) سرگرمیهای مشابه (ورزش، هنر، موسیقی، مسافرت و…:)
از داشتن سرگرمیهای مشابه نیز میتواند افراد را به یکدیگر نزدیک و آنها را به سوی نام تجاری جلب کند که به سرگرمیهای مورد نظر آنها علاقه نشان میدهد. مثالهای فراوانی در این مورد وجود دارد که در بخش ورزش به شدت خودنمایی میکنند.
۷) ترجیحات مشابه (غذا، نوشیدنی، اتومبیل، لباس و…:)
افرادی که ترجیحات مشابهی دارند به طور طبیعی دارای نقاط مشترک بیشتری خواهند بود مثل افرادی که به غذای ایتالیایی، شکلات سوییسی یا مینیماینر علاقه دارند، آنها زمینههای مستعد بیشتری برای نزدیکی و برقراری ارتباط، با یکدیگر مییابند. زمانی که یک نام تجاری به برجستهسازی ترجیحات گروه هدف خود بپردازد مشتریان خود را به نام تجاری نزدیکتر احساس میکنند و این امر حتی میتواند موجب تحریک مشتریان بالقوه و بالفعل به خرید محصولات جدید یا مدلهای جدید محصولات قبلی آن نام تجاری شود.
باید به این نکته توجه داشت که هنر برقراری ارتباط، به اندازه یا نوع شرکت بستگی ندارد، بلکه دیدگاه شرکت هدف و رسالت آن است که در اینجا نقش بزرگی ایفا میکند، راز دستیابی به این هفت کلید بسیار ساده است، اما در عین حال میتواند بسیار دشوار و پیچیده باشد. یک نام تجاری باید صورت انسانی خود را به نمایش بگذارد، کارهای درست انجام دهد و بهترینها را برای بهبود زندگی مشتریان خود پیشنهاد کند. زمانی که هر آنچه انجام میدهیم با تمامی وجود و احساسمان آمیخته باشد، این ارتباط شگفتانگیز برقرار خواهد شد و کلیدهای طلایی درهای موفقیت را به سوی نام تجاری ما باز خواهند کرد.
مركز توسعه كارآفرینی
بدون دیدگاه