سازمانهای یادگیرنده پدیدهای هستند که با شروع دهه 90 میلادی مطرح شدند. علت پدیدار شدن چنین سازمانهایی، شرایط، نظریهها و تغییر و تحول در محیطهای سازمانی قبل از دهه مذکور بوده است به گونهای که تمام سازمانها تلاش گستردهای را برای بقای خود آغاز کرده بودند و برای آنکه بتوانند خود را در محیط پرتلاطم اطراف خود حفظ کنند، میبایست از قالبهای غیرپویا خارج و به سمت سازمان یادگیرنده متحول شوند.
یعنی در ساختار و اساس خود تغییرات عمیقی ایجاد کنند. سازمانهای یادگیرنده اگر خود را در عرصه فعالیت ها با محیط هماهنگ نسازند، از صحنه فعالیت حذف خواهند شد. با توجه به کاهش دائمی منابع، افزایش آگاهی ارباب رجوع از حق خود و پاسخ گویی سازمان در مقابل جامعه، مدیران نمی توانند از یادگیری امتناع کنند. این گونه از سازمان ها، مدیران زنده و پویایی را می طلبند.
تفاوت بسیاری میان سازمانهای امروزی و گذشته وجود دارد و در این ارتباط « چارلز هندی » از صاحبنظران رشته مدیریت میگوید: «مدیران امروز با سازمانهایی سر و کار دارند که شباهتی به سازمانهای گذشته ندارند». یکی از ویژگیهای اساسی سازمانهای جدید، شکلگیری آنها بر مبنای یادگیری است. بنابراین مدیران و کارکنان، همواره در حال یادگیری بوده و مهارتهای جدید کسب میکنند چرا که قدرت هر سازمان متناسب با میزان آموزش دائمی مدیران و کارکنان آن است. سازمانها قبلاً در محیطی پایدار به سر میبردند و وقایع آینده تقریباً قابل پیشبینی بودند، به طوری که مدیران میتوانستند در شرایط مطمئن برنامهریزی کنند. اما امروز محیط به شدت در حال تغییر است و تغییرات تکنولوژیک، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به سرعت سازمان را تحت تأثیر قرار میدهند. سازمان جهت بقا، نیازمند تطبیق خود با دگرگونی های محیطی است و جهت تطبیق ، باید همواره در خود تغییرات مطلوب را ایجاد کند تا بتواند کارآمدی خود را در جهت تحقق اهداف برآورده سازد و این امر میسر نمی گردد، مگر با افزایش یادگیری.
بسیاری از شرکتها از جمله: موتورولا، وال مارت، بريتيش پتروليوم، اكسي روكس، شل، ديويكس، جي ايي، سوني، نورتل، كداك و … در ايجاد سازمانهاي يادگيرنده تاكيد بسیاری كرده اند. اين سازمانها، نه تنها حداكثر موقعيتهاي رقابتي در زمانهاي مناسب را دارند، بلكه آنها به طور كاملا دقيق در اين شرايط متغير پرورش يافته اند.
يادگيري سازماني زماني اتفاق مي افتد كه موجب تغيير عقايد و ديدگاههاي موجود شده و ديدگاه جديدي را خلق كند و از طريق ارتباط و تعامل به تمام سطوح سازماني منتقل شود. اين انتقال ازطريق مشاركت بهتر صورت مي گيرد. از نظر « پيتر سنگه » روشهاي يادگيري در سازمان يادگيرنده عبارتند از: مهارت فردي، يادگيری تيمي، تفكر سيستمي، بصيرت مشترك، و مدلهای ذهني. سازمان یادگیرنده فرصت یادگیری برای تمامی اعضای خود را فراهم می سازد. سازمانهای یادگیرنده پیوسته در حال افزایش توانایی خود برای ساختن آینده هستند. « سنگه » معتقد است سازمان يادگيرنده، به گروهي گفته مي شود كه به طورمستمر در پي افزايش قابليتهاي خود براي خلق چيزهايي است كه مي خواهد ايجاد كند.
صاحبنظران براي مفهوم سازمان يادگيرنده تعاريف متعددي ارائه كردهاند.
به نظر « داجسون » سازمان يادگيرنده سازماني است كه با ايجادساختارها و استراتژيها به ارتقاي يادگيري سازماني كمك ميكند.
از نظر « گاروين » سازمان يادگيرنده سازماني است كه داراي مهارت و توانايي ايجاد، كسب و انتقال دانش است و رفتار خودش را طوري تعديل ميكند كه منعكس كننده دانش و ديدگاههاي جديد باشد.
« مايكل جي. ماركوارت » در كتاب ارزنده خود تحت عنوان «ساختن سازمان يادگيرنده »، تعريف نسبتاً جامعي ارائه كرده است: در تعريف سيستماتيك، يك سازمان يادگيرنده سازماني است كه باقدرت و به صورت جمعي ياد ميگيرد و دائماً خودش را به نحوي تغيير ميدهدكه بتواند با هدف موفقيت مجموعه سازماني به نحو بهتري اطلاعات راجمعآوري، مديريت و استفاده كند.
ویژگیهـــای سازمانهـــای یادگیـــــرنده :
۱. سازمانهای یادگیرنده مدام توانايي خود را صرف ساخت آينده ای بهتر ميكنند.
۲. روشهاي جديد را ميآموزند و راههاي قديمي انجام كار را فراموش ميكنند.
۳. در برابر مشکلات مایوس نشده و ايده هاي جديد ارائه می دهند.
۴. يادگيري را براي تمام اعضا تسهيل ميكنند و مداوم آن را انتقال ميدهند.
۵. یادگیری گروهی را تسهیل و ترغیب می کنند. « گاردنر وجولر » معتقدند: كاركناني كه از طريق گروههاي كاري كار مي كنند از كاركردن لذت بيشتري مي برند. زيرا آنها به جاي اينكه شنونده صرف باشند فعالانه در جريان يادگيري مشاركت مي كنند و خود را مسئول يادگيري خويش ميدانند.
۶. سازمان يادگيرنده به وجود آورنده ديدگاههاي جديد است.
۷. سازمان يادگيرنده مكاني است كه در آن افراد مرتباً توانايي خود را در جهت خلق هر آنچه كه ميل به خلق آن دارند افزايش مي دهند، مدلهاي جديد يادگيري را فراگرفته و ياد ميگيرند كه چگونه بياموزند.
۸. سازمان يادگيرنده شيوههاي انجام كار را هدايت ميكند.
۹. به آموزش كاركنان اهميت ميدهد و يادآور ميشود كه همواره علاقهمند فراگيري باشند.
۱۰. بر ريسك تأكيد و از سرزنش كردن دوري ميكند.
۱۱. با كاركنان ارتباط همه جانبهاي برقرار ميكند و اطلاعات لازم را به موقع در اختيارشان قرار ميدهد.
۱۲. به كاركنان ميآموزد كه قدرت تصميمگيري واقعبينانه را در خود توسعه دهند.
۱۳. سازمان يادگيرنده از ايدههاي جديد استقبال ميكند.
۱۴. سازمان يادگيرنده با سرعت زياد آييننامهها و بخشنامهها را معرفي ميكند.
۱۵. سازمان يادگيرنده ارباب رجوع خود را ميشناسد و مستقيماً با آنها وارد گفتگو ميشود.
۱۶. بازخوردهاي مثبت را به همه كاركنان به طور مستمر ارائه مي دهد و تنبيهها را به حداقل ميرساند.
۱۷. آگاهي و شناخت را سرلوحه رشد حرفهاي كاركنان قرار ميدهد.
۱۸. به پروندهها در حداقل زمان ممكن رسيدگي ميكند.
۱۹. رضايت و غرور كاركنان را تقويت ميكند.
۲۰. براي پرهيز از خودمحوري قدرت را به طور تقريباً منطقي در سراسر سازمان توزيع ميكند.
۲۱. بر اطلاعات مستند تكيه دارد نه بر فرضها و دهنبينيها.
۲۲. از تجارب خود و گذشتگان به خوبي درس ميگيرد و ارزش شكستها را ميداند.
در كشورهايي چون انگلستان، ايده يادگيري در سطح ملي ( LEARNING SOCIETY )درجهت رسيدن به يك جامعه يادگيـرنده مطرح شده است. آنها معتقدند هزينه هاي يادگيري جبران مي شود اما مستلزم اين است كه در جامعه يادگيرنده اصل يادگيري براي هميشه در تفكر يادگيري مرسوم شود و در آموزش و تحصيل اساس تفكر اين باشد كه ما مي خواهيم جامعه اي يادگيرنده به معناي حقيقي داشته باشيم.
ارايه کننده: فاطمه اسلامیه
بدون دیدگاه